زندانی به نام شرم
زندانی به نام شرم مصداق شرم همان سکوتی است که پدر در جواب خواهش های کودکش در آن فرو میرود. شرم همان دستی است که
زندانی به نام شرم مصداق شرم همان سکوتی است که پدر در جواب خواهش های کودکش در آن فرو میرود. شرم همان دستی است که
همینطوری! یک دوست قدیمی دارم که به معنای واقعی اسطوره بی نظمی و شلختگیست. نزدیکان و اطرافیان ما که این عزیز دل را میشناسند حتما
ناامیدی شبیه اشکی ست که آرام روی گونههای یتیمی میغلتد و گم میشود؛ درست همانقدر بیصدا و نفس گیر است، اما مثل سنگ آسیاب سنگین.
دروغگو کیست؟ دروغ بیشتر اوقات واضح است و شنونده با چند ثانیه تحلیل آن را از حقیقت تمیز میدهد. همه انسانها ممکن است در طول
کشمکش در داستان به چه معناست کشمکش در معنای لفظی یعنی جدل، جدال، دعوا رویارویی، درگیری، مجادله. اما منظور از کشمکش در داستان چیست؟ حتما
این همنشین بد قلقِ کسالتبار، با اینکه علاقه خاصی به ربودن تمرکزم دارد اما دوست بدی نیست!. کلافگی یک برزخ است، بین انتخابهای متعدد،
تایید طلبی معقول و نامعقول من دوست دارم از طرف شما تعریف و تمجید بشنوم. احتمالا شما هم دوست دارید از سمت من و
یک روز برفی از پشت پنجره اتاق که روبه دشت سفید شده از برف باز میشد یکهویی مردی آفریقایی نمیه عریان را دیدم که با
همرنگی با بیفرهنگی آموزش بی فرهنگ شدن در ۳۰ دقیقه یکی از دستاوردهای شگفت انگیز دنیای مدرن اختلاف سلیقههای متعدد ما انسانهاست. آنهم به
بچهها دورش حلقه زده بودند تا بالا رفتنش را تماشا کنند. چون فقط همین یک بار را حق بالا رفتن داشت. کبریت را کشیدم و