خداوندا
خداوندا خداوندا… نگرانی، کاستی ها و نیازهایم را به تو میسپارم، چرا که به تنهایی از عهده آنها بر نمیآیم. باید به تو اعتماد
خداوندا خداوندا… نگرانی، کاستی ها و نیازهایم را به تو میسپارم، چرا که به تنهایی از عهده آنها بر نمیآیم. باید به تو اعتماد
کنترل، وسوسه، اعتیاد چیزی که زندگی یک معتاد در عذاب را به قهقرا میبرد، مواد مصرفی او نیست بلکه خود بیماری اعتیاد است. بیماری
آدمها شبیه هم هستند. بجز آنها که چشمهایشان با بقیه تفاوت دارد. بعضی چشمها سرد و بی روح هستند درست مثل چشمهای مجسمه گچی روی
بی مسئولیتی مسئولیت مسئولیت مسئولیت، همه جای زندگی ما پر شده از مسئولیتهای ریز و درشت. شاید خنده دار به نظر برسد. اما
همینطوری! یک دوست قدیمی دارم که به معنای واقعی اسطوره بی نظمی و شلختگیست. نزدیکان و اطرافیان ما که این عزیز دل را میشناسند حتما
دوره گرد خدایار مرد چاق هنرمندی است که آکاردئون مینوازد، شاید پنجاه ساله باشد. چشمهایش شبیه چشمهای اردک تورفتهاند و وقتی میخندد، میفهمی دندانهای
همه ما در مواقع پریشانی مامنی، وعده گاهی، پاتوقی، جایی مخصوص تنهایی خودمان داریم. پاتوقهایی دنج و خلوت برای اوقات دلتنگی. جایی برای تنهایی و
داستان کوتاه برشی است از یک زندگی، که یک حادثه راچه مادی چه معنوی، عرضه مینماید . بایستی این برش خواننده را به وجد آورده