نمیتوانم بنویسم
نمیتوانم بنویسم. نمیتوانم بنویسم. من نمیتوانم بنویسم. گاهی اینچنین میشوم. امروز هم دچار ناتوانی در نوشتن شدهام. ناتوانی در نوشتن میدانی چیست؟ اگر اهل نوشتن
نمیتوانم بنویسم. نمیتوانم بنویسم. من نمیتوانم بنویسم. گاهی اینچنین میشوم. امروز هم دچار ناتوانی در نوشتن شدهام. ناتوانی در نوشتن میدانی چیست؟ اگر اهل نوشتن
هرجا که فکر، روح و جسم ما هر سه گرفتار یک موضوع شوند، یا بیش از حد معمول، یک نفر، یک عامل یا یک چیز
از دست دادن زندگی چیزی نیست و هر وقت که لازم باشد من این شهامت را خواهم داشت. اما از دست رفتن معنای زندگی و
خداوندا خداوندا… نگرانی، کاستی ها و نیازهایم را به تو میسپارم، چرا که به تنهایی از عهده آنها بر نمیآیم. باید به تو اعتماد
وقتی با خر دست میدهی یا جفتک استخوان شکن نصیبت میشود یا عرعر بی وقت خواب پران. کاش آن امام خوش سیمای مهربان از اسارت
چرا باید با افراد زیادی در ارتباط باشیم؟ 👈زمانی که توجه ما تنها و تنها به یک نفر معطوف شود، وسعت دید ما تبدیل به
اینستاگرام دنیای بی حوصله هاست. اینجا شاید افرادی مثل من نوعی، حوصله نوشتن را داشته باشند اما بعید میدانم کسی حوصله خواندن متنهای بیشتر از
صدای استادی که برایش مینوشتم هنوز توی گوشم زنگ میزند؛ چند مقاله و نامه و متن برایش نوشتم، همه را خواند و تحسین کرد اما
جملات برگزیده هرمان هسه – افراد دارای شهامت و شخصیت همیشه به نظر بقیه پلید به نظر میرسند. – مردان بزرگ در نظر جوانان