ابتدا فکر میکنیم فقط گاهی ورزش کردن، نوشتن، ساز زدن، ساختن یا هنر ورزیدن برایمان کافیست و میتواند ما را به نقطه مطلوبمان در آن زمینه برساند. برنامه آموزشی یا تمرینی جدیدمان را لابلای برنامه پر مشغله زندگی خود میگنجانیم و با اشتیاق وعلاقه دنبال میکنیم.
اما این روال همیشه ادامه نخواهد داشت.
بعد از یک مدت کوتاه اتفاقی در افکار ما رخ میدهد:
۱_ یا از برنامه و هدف جدیدمان دلسرد شده و آن را رها میکنیم،
۲_یا به این موضوع پی میبریم که اولویت ما در زندگی تغییر کرده و دیگر نمیتوانیم مثل گذشته ادامه دهیم.
در حالت اول با آواری از احساسات بد روبرو میشویم. برنامه را رها کرده دچار یاس، ناامیدی، خستگی میشویم. احساس ناکافی بودن میکنیم و اعتماد به نفس خود را از دست میدهیم.
اما در حالت دوم در مییابیم که تمرینات و آموزشهای گاه و بی گاه برای ما کافی نیست و همه چیزهای دیگر باید در حاشیه قرار بگیرند. تمام کار های دیگر باید خود را با اولویت و برنامه جدید من تطبیق دهند.
ما بارها و بارها تجربه شروع کردن کارهای گوناگون و برنامه های مختلف را داریم و بارها اهداف زیادی را در زندگی دنبال کردهایم اما اغلب از اتمام آنها ناکام مانده و کمتر موفق شدهایم آنها را به نتیجه برسانیم.
اما حالا دوباره شروع خواهیم کرد. اینبار آموختهایم که احساسی عمل نکنیم. باید نظم، برنامه و پشتکار داشته باشیم. میدانیم که رسیدن به هدف صبر زیادی میطلبد. اینبار روی مسیر خود کاملا تمرکز میکنیم و با کمک گرفتن از آنهایی که قبلا آن راه را رفته اند ادامه میدهیم.
ما از دیگران کمک میگیریم اما هرگز خود را با آنها مقایسه نمیکنیم.
با ید به خاطر داشته باشیم افراد موفقی که امروز الگوی ما هستند، مدتها قبل یک مسیر طولانی را پشت سر گذاشتهاند. آنها برای رسیدن به اوج شکوه، انرژی زیادی صرف کردهاند. این انرژی میتواند ذهنی یا فیزیکی و حتی مالی باشد. آنها فراز و نشیبهای زیادی را از سر گذراندهاند و سنگ اندازی های بسیاری را تحمل کرده اند.
اکنون دیگر برای رسیدن به اهدافم خودم را مقایسه نمیکنم. با برنامه، تمرکز و صبر جلو میروم و از دیگران کمک میگیریم. همین چند کار ساده به خودی خود از من انسان پخته تری خواد ساخت.
حسین سیدزاده
۲:۳۰ دقیقه بامداد چهارم تیر ۱۴۰۱
شاید مطلب زیر را بپسندید:
آخرین نظرات: